معراجمعراج، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

معراج

گلم

سلام گلم مامانی چند روزیه سرمای بدی خوردم و اصلا نتونستم بیام به وبلاگت ولی میدونم که شما کوچولوی من مریض نیستی چون بیشتر از همیشه تکون میخوری ولی مامان دعا کن خوب بشم هرچه سریع تر من از دارو بدم میاد مخصوصا الان انشالاه که مشکلی نیست فدای دختر گلم بشم مامانی بابایی نیست و من خیلی بهش نیاز دارم شبها خیلی دلم میگیره و همش مانع اشک ریختنم میشم که یه موقع گل نازم ناراحت نشه برامون دعا کن ... تمام شدن هفته٢٢ و اغاز هفته٢٣رابهت تبریک میگم مامانی داری بزرگ میشی مامان باربی شما داره تبدیل به یه ادم خپلو میشه هه هه هه اشکالی نداره وقتی به دنیا بیای دوباره همون شکلی میشم نگران مامان خپل نباش ...
23 آذر 1390

عزادار کوچولوی امام حسین

سلام عزیز دل مامانی این چند روزه همراه با مامانی به عزاداری رفتی و بیشتر از همیشه تکون میخوردی و عکس العمل نشون میدادی قربونت برم واز صدای مداحی های تلویزیون هم تکون میخوردی قربونت برم که از حالا معلومه دختر مهربون و با احساسات زیبایی هستی ... مامانی من برا سلامتی کوچولوی خودم نذری دادم صبحانه روز تاسوعا که امام حسین برای همیشه هوای نی نی مارو داشته باشند مثل همین حالا که هر روز دارم عنایات امام حسین رو میبینم ...برا این میگم مامانی روز عاشورا یه جایی بودم که خیلی شلوغ بود و من با این وجود که باردار بودم خطرناک بود که از بین اونا رد بشم همون وقت گریم گرفت و گفتم یا امام حسین من چه جوری رد بشم با این وجود ٢دقیقه نشد که اصلا یه راهی ...
17 آذر 1390

یا امام حسین

باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزاو چه ماتم است ایام سوگواری محرم را تسلیت عرض میکنیم نفس ...
10 آذر 1390

بدون عنوان

سلام عزیزم الهی بمیرم میدونی چند وقته نتونستم بیام برات بنویسم اخه مامانی ما اتفاقی راهی تهران شدیم و با بابایی به تهران رفتیم خونه عمو قاسم و 1هفته ای اونجا بودیم .چقدر دلم برای وبلاگت تنگ شده بود  مامانی قربونت برم روزها میگذرد و من شاهد بزرگ شدنت میشم و شمام با لگد های خودت داری قدرت نمایی میکنی فدای پاهای کوچولوت برم که منو عاشق تر کرده تا ببینمت مامانی بابایی هم موقع تکون خوردنت مشتاقانه کنار من میشینه تا متوجه بشه وکلی ذوق میکنه و قربون صدقه ات میره... مامانی ورودت رو به هفته 21 تبریک میگم انشالاه که به بهترین وجه رشد کنی و بزرگ بشی و به پیش ما بیای... مامانی ما در مورد اسمت خیلی فکر کردیم  و از اونجایی که بابا...
10 آذر 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به معراج می باشد